سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فانوس عشق
پندارمااین است که مامانده ایم وشهدامرده اند،اماحقیقت امراین است؛شهداهرگزنمیمیرند...
قالب وبلاگ

عملیات والفجر دو بود.منطقه ای بودیم که قبلا عراقی ها در آن مستقر بودند و ما آنها را از آنجا بیرون کرده بودیم.به همین دلیل گرای منطقه کاملا دستشان بود.توی سنگر بسیار کوچکی بودیم.سه نفری به سختی در آن جا گرفته بودیم.زمانیکه پاتک دشمن شروع شد،به علت آتششدیدشان دیگرنتوانستیم بیرون بیاییم.شهید»مسعودپتراکو«از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت هم با ما بود.خمپاره ها تا جلوی سنگر می خوردند و حتی گاهی ترکش هایشان به داخل سنگر هم می آمد.به خاطر سقف کوتاه سنگر حتی نمی توانستیم بایستیم.ظهر شده بود و هنوز آتش دشمن سنگین می بارید.دراینکه باید نماز سر وقت خوانده شود؛هیچ شکی نداشتیم؛اما حجم سنگربسیار محدود بود.به همین خاطر بعد از تیمم هر کس تنها نماز خواند.یعنی چون نمیشد زیاد تکان خورد،یک نفر نماز را نشسته می خواند و دو نفر دیگر به هم فشرده گوشه ی سنگر می نشستند تا آن یکی نمازش تمام شود.بعد نوبت دیگری میشد.با عنایت خدا آتش دشمن و تنگی جای سنگر نتوانست جلوی نماز سر وقتمان را بگیرد


[ یکشنبه 92/9/10 ] [ 11:7 عصر ] [ فائزه گودرزی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

یک هیچ بزرگ، آنچنانی که منم...
موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 17
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 99661